مقدمه

در اسلام برای پی ریزی همزیستی با ادیان و مذاهب مخالف، راه های گوناگونی دیده شده است که در این جا به سه دسته از آیات قران کریم که برآن دلالت دارند اشاره می کنیم:
 
آیات دسته اول: عدم اجبار در تغییر عقیده، قرآن می فرماید «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ...» (1)؛ در دین اکراه و اجبار نیست. راه سعادت و کمال از گمراهی و ضلالت باز شناخته شده است.
 
آیات دسته دوم: محبت و احسان به غیر مسلمانان، این دسته از آیات چگونگی روابط و رفتار مسلمانان را با پیروان مذاهب دیگر مشخص می کند. در این آیات تصریح شده است که نه تنها نباید با دیدۂ عداوت به توده های غیر مسلمان نگریست، بلکه باید آنها را مورد احسان و محبت قرار داد: «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ * إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (2)؛ خداوند شما را از دوستی آنان که به شما در دین، قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون نرانده اند، نهی نمی کند تا بیزاری از آنها جویید؛ بلکه با آنها به عدالت و انصاف رفتار کنید که خدا مردم با عدل و داد را، بسیار دوست می دارد و شما را فقط از دوستی کسانی نهی می کند که در دین با شما قتال، و از وطنتان بیرون کردند و بر بیرون کردن شما همدست شدند. زنهار آنها را دوست نگیرید، و کسانی که از شما با آنها دوستی و یاوری کنند، ایشان به حقیقت ستمکارند .
 
دسته سوم: تأکید بر همزیستی با ادیان دیگر. آیات دیگری در قرآن کریم در مورد بحث و مناظره با اهل کتاب (یهودی ها، مسیحی ها و زرتشتی ها) وارد شده است. این آیات اساس بحث با اینان را بر تعقل و روش منطقی بنیان می نهند. اقناع وجدانی و درونی آنان را هدف میداند آن هم در بهترین و موثرترین راه ها بدون این که از تندی و خشونت ناشی از تعصبات دینی چیزی در آن باشد. قرآن می فرماید: « وَ لَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...» (3)؛ با اهل کتاب جز با بهترین و موثرترین روشها بحث و مناظره نکنید.»
 
دعوتی که از روشنایی و جذابیت منطقی دور، و با ارعاب و تهدید همراه باشد، اغلب نتیجه ای جز شکاف و اختلاف بیشتری نمی دهد؛ به همین دلیل اسلام این راه را برای همیشه ترک گفته، و نیز در سنت و روش زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتار صلح جویانه و برخورد انسانی با غیر مسلمانان کاملا مشهود است. عهدنامه ای که پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله و سلم) با نصارای نجران بسته است، آزادی مذهبی آنان را چنین تضمین می کند «هیچ کشیش یا زاهدی از کلیسا یا حومه اش اخراج نخواهد شده هیچ گونه تحمیل یا تحقیری بر آنها نخواهد شد و همچنین اراضی آنها به وسیله لشکریان ما اشغال نخواهد شد. آنهایی که درخواست عدالت کنند، به آنها اعطا خواهد شد. نقل شده است هنگامی که نصارای نجران پیش او آمدند، عبایش را برای آنان فرش کرد و از آنان خواست که روی عبایش بنشینند.» (اسلام و صلح جهانی، ص ۲۵۰)
 
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ...»(4) ای کسانی که ایمان آورده اید دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی می خواند که شما را حیات می بخشد.
 
در این میان یکی از حیاتی ترین دستورات الهی، همگرایی و وحدت است که در موارد متعددی قرآن انسان ها را به یکپارچگی و یکی شدن فرا خوانده و از جدایی و تفرقه پرهیز داده است.(5) معروف ترین آیه در این باره آیه اعتصام است: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا...»(6) و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در موارد بسیاری مسلمانان را به همگرایی و برادر هم بودن دعوت فرموده است، در این جا به ذکر یک روایت از آن وجود مقدس اکتفا می کنیم، پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله و سلم) فرمود:«ذِمَّةُ اَلْمُسْلِمِینَ وَاحِدَةٌ یَسْعَى بِهَا أَدْنَاهُمْ»(6) ؛ مسلمانان بر یک پیمانند و همه بر آن پایبندند. و  ایشان فرموداند: «و هُمْ یَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ...» (7) همگی در صفی واحد در مقابل بیگانگان هستند .
 
براساس رهنمودهای روشن قرآن و هدایت های الهی پیامبر بزرگ اسلام، منادیان صالحی در لول تاریخ ندای اتحاد و همگرایی مسلمانان را سر داده و راهکارهای اجرایی این پدیده میمون را ارائه داده که پیگیری و استمرار این اقدامات می تواند سرنوشت مسلمانان را در آینده تحت تأثیر قرار دهد و دست دشمنانشان را از بلاد اسلامی کوتاه نماید. منطقه استراتژیک و مسلمان نشین خاورمیانه و اهداف شوم دشمنان آنان که بی شک خواب های خطرناک و نگران کننده ای برای تمام مسلمین دیده اند ضرورت پرداختن به این بحث را صد چندان کرده و آن را از مهمترین مباحثی که شایسته توجه و پیگیری است قرار داده است.

 

اهمیت و ضرورت همگرایی

اتحاد و همگرایی مسلمانان با توجه به زمینه های فراوان همگرایی در بین آنان از یک سو و داشتن دشمنان مشترک و قسم خورده از دیگر سو ضرورتی انکار ناپذیر است؛ در این باره به نکته ای اشاره می شود که خالی از دقت نیست.
 
اصولا وجود همگرایی و اتحاد در جامعه، فرمانی است عمومی که در قرآن از سوی خداوند صادر شده است و مسلمانان موظف به ایجاد رابطه و تعامل با غیر مسلمانان و اهل کتابی شده اند که در جامعه اسلامی زندگی می کنند، چرا که زمینه این تعامل در جامعه وجود دارد، قرآن می فرماید: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا...»(9) بگوای اهل کتاب بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم.»
 
خداوند به سبب وجود زمینه مشترک بین مسلمانان و غیر مسلمانان، که پرستش خداوند واحدی است، به مسلمانان شیوه گفتگو و تعامل با غیر مسلمانان را تلقین می فرماید و از آنان می خواهد در هنگام ارتباط با غیر مسلمانان بر نقاط اشتراک و زمینه های مشابه تأکید ورزند و از این زمینه ها برای همگرایی و نیز برای رسیدن به اهداف مشترک استفاده کنند.
 
وقتی خداوند درباره غیر مسلمانان به همگرایی فرمان می دهد، بی شک درباره مسلمانان که برای یک سلسله امور (که بیشتر جزء فروع دین است) از همدیگر جدا شده اند دستور الهی الزام آورتر و همراه با تأکید بیشتری است. با توجه به اوضاع کنونی در جهان و نقشه ها و توطئه های قدرت های استکباری و استعماری برای نابودی اسلام و مقابله با مسلمانان و غارت منابع و ذخایر مادی و معنوی آنان ضرورت همگرایی مسلمانان در صحنه بین الملل اهمیتی بسیار می یابد.

 
مراد از وحدت، تقریب و همگرایی مذاهب

مقصود از وحدت، وحدت در شیوه های فقهی اجتهادی نیست، کما اینکه مقصود از آن برتر قرار دادن مذهبی بر مذاهب دیگر، یا ادغام مذاهب در یکدیگر و قرار دادن آنها در یک مذهب یا تأسیس مذهب جدید نمی باشد. بلکه منظور از آن، هماهنگی فرق اسلامی در ابعاد سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی است. مقصود از بعد اول این است که، همه مسلمین در هر کجای دنیا که زندگی می کنند و دارای هر زبان و رنگ و قوم و نژاد که باشند بخاطر مصلحت عالیه اسلامی و برای این که دشمنان اسلام بر آنها مسلط نگردند در صف واحد قرار گیرند، تا کوششهای معاندان را در افشاندن بذرهای اختلاف ختی نمایند، پس غرض از وحدت این نیست که سنی شیعه شود و یا شیعه، سنی شود؛ بلی بر سنی است که مسلمان باشد، قبل از آنکه سنی باشد و بر شیعه است که مسلمان باشد، پیش از آنکه شیعه باشد.
 
اما بعد دوم وحدت، یعنی بعد علمی و فرهنگی که همان تقریب بین مذاهب اسلامی است، منوط است به اجتماع فقهای بزرگ مذاهب اسلامی در مکان واحد و مطرح کردن مسائل اختلافی نظری در جوی سالم و آرام و صمیمی به دور از تعصب، برای دستیابی به حقایق دینی، در زمینه مسائل کلامی، حدیثی، تفسیری، فقهی، اصولی و غیره به مباحثه و مناظره پرداخته و نتیجه آن را برای آگاهی پیروان مذاهب منتشر سازند.

 

امور زیر اساس کار در تقریب بین مذاهب

در ابتدا اینکه وحدت یک واجب اسلامی است. و یادآوری این مطلب که مذاهب مختلف در اصول اصلی دین مشترک می باشند و اختلافی با هم ندارند. ادله و مسائل مشترکی که با هم دارند را بیان کنند، در مواردی که امکان دارد به تقریب آراء و نظرات خود بپردازند.
 
آراء و نظرات اختلافی را باز کر ادله موجود بیان کنند، زیرا بیان دلیل حکمهای مختلف، روشنگر این امر است که هر فرقه ای بر اساس مبانی مذهب خود، ادله ای دارند که ممکن است برای فرق دیگر مکتوم مانده باشد.
 
ذکر روایات و اخبار مشترکی که بین مذاهب است و همچنین به دنبال این باشند که علت اختلاف روایات مختلف و متعارض را جستجو کنند تا بتوانند در صورت امکان راهی برای جمع بین روایات پیدا کنند.
 
بنابر آنچه گذشت باید همواره بین عالمان مذاهب اسلامی مجالس بحث و گفتگو برقرار باشد تا در مسائل فرعی نظری بین مذاهب تقریب بوجود آید، و در مواردی که تقریب امکان پذیر نباشد، به کمک بیان دلایل، سوء ظنها زدوده شود و این چیزی است که شدنی است، زیرا در اصول که، اختلافی وجود ندارد و در مسائل فرعی مشترکات بسیاری هست و در غیر آنها ذکر ادله برای رفع سوء تفاهم کافی است، زیرا دلیل هر کس، حجت اوست. بنابر این در مسائل نظری اختلاف طبیعی است و قانون اجتهاد آن را مجاز می شمارد. لذا اختلاف نظر در مسائل نظری و فرعی نباید موجب عداوت و دشمنی و نزاع و صف آرائی در برابر یکدیگر شود.
 
اگر عالمان مذاهب با این ویژگیها اجتماع داشته باشند برای همگان واضح می شود که اختلاف اساسی بین آنان نیست، بلکه اختلاف بین آنان در برخی از مسائل نظری اجتهادی است که مربوط به فروع است و منشأ و اساس آن اجتهاد است که در اسلام تجویز شده است و این اختلاف در مسائل فرعی نظری بر اساس اجتهاد اختصاص به عالمان مذهبی با مذهب دیگر ندارد، بلکه شامل عالمان مذهب واحد نیز می باشد رمز بقای دین در واقع بینی و سازگاری آن با نیازها و شرایط گوناگونی است که در طول زندگی نسلها یکی پس از دیگری رخ می نماید.
 
شریعت و مکتب آن گاه می تواند در بستر تاریخ تداوم یابد، که قادر به حل معضلات اجتماعی و پاسخگو به پرسشهای عقیدتی و عملی مردم باشد.
 
مبانی عقیدتی، همواره ثابت و غیر متغیرند و نیاز به دقت و تلاش برای فهم هر چه عمیق تر آن وجود دارد. اما برنامه های عملی و قوانین دستوری دین، با این که متکی بر ملاکهای واقعی است ولی از آن جا که موضوعات خارجی و مسائل مستحدث در زندگی جوامع، همواره متحول و متغیر است. شناخت حکم هر حادثه نیازمند اجتهاد و استنباط می باشد.
 
استنباط احکام و نسبت دادن آنها به خدا و شریعت کاری است سنگین و خطر آفرین، زیرا همانگونه که حیات دین در صحنه زندگی انسانها، مبتنی بر اجتهاد می باشد از سوی دیگر اجتهاد نادرست و نسبت دادن احکام منحط و غیر واقعی به شریعت خود مایه زوال و نابودی دین خواهد بود.
 

معنای همگرایی

پیوستگی و نزدیکی اعضا یا اجزای یک مجموعه به یکدیگر، مقابل واگرایی، مانند همگرایی کشورهای اروپایی در مقابل مداخلات آمریکا.(10)
 
با استفاده از معنای لغوی همگرایی به بیان مراد از آن می پردازیم. به نظر می رسد آنچه که غرض مصلحان بزرگ از اتحاد یا وحدت مسلمانان تاکنون بوده است همگرایی آنان است، یعنی پیوستگی و نزدیکی مجموعه مسلمانان، زیرا آنچه از این واژه به ذهن می آید همسویی و هم جهت شدن مسلمانان.
 
برای اهداف مشترک است؛ وإلا معنایی غیر از این که عبارت باشد از حصر مذاهب به یک مذهب، با اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها(11) نه امکان پذیر است و نه هدف کسانی است که ندای اتحاد مسلمانان را سر داده اند، بلکه منظور این دانشمندان، متشکل شدن مسلمانان است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان(12)، زیرا این دو جریان عقیدتی و فرهنگی و تاریخی وسیع را نه می توان در هم ادغام کرد و نه می توان یکی را به سود دیگری - یا به سود اسلام - نابود ساخت.(13)
 
پس مراد از همگرایی و اتحاد، رها کردن مایه های اختلاف و اتفاق بر نقاط اشتراک و ایجاد وحدت کلمه و تشکیل صف واحدی در مقابل دشمنان است.

 

زمینه های همگرایی

دین اسلام
اسلام به عنوان مجموعه ای از دستورات خداوند از مهمترین زمینه های همگرایی مسلمانان است، قرآن نیز دین اسلام را زمینه همگرایی دانسته است.
 
مسلمانان چه شیعه و چه سنی هیچ هویتی آشکارتر و مهم تر از مسلمانی ندارند. این هویت افتخار آمیز را از دین اسلام کسب کرده اند و این هویت همه وجود آنان است و با تمام وجود به آن تعلق دارند و این مسأله نقطه عزیمت در تحقق وحدت و همگرایی بین مسلمانان است، و مسلمانان همگی تحت عنوان دین اسلام داخل هستند، و تعریفی که از اسلام ارائه شده است شامل همه آنها می شود.
 
برخی در تفسیر آیه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (14) گفته اند که مراد از حبل الله دین اسلام است. در مجمع البیان آمده است: فی معنى حبل الله اقوال: أحدها، انه القرآن: وثانیها، انه دین الله الاسلام.(15) و در تفسیر التبیان نیز آمده است: وفی معنى قوله: «بحبل الله» قولان... وقال ابن زید (حبل الله) دین الله ای، دین الاسلام.(16)
 
در زمینه وحدت بخشی دین اسلام امیر مؤمنان علیه السلام بیان کوتاه و رسایی دارند، ایشان می فرمایند:«وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِینِ اَللَّهِ (17) واقعیت جز این نیست که همگی شما بر اساس دین خدا برادرید.»
 
«أَ مَا دِینٌ یَجْمَعُکُمْ (18) آیا دینی نیست تا محور اتحادتان باشد.» پس یکی از محورهای همگرایی دین واحد و یکی بودن دین مسلمانان است.
 
در پایان به این نکته اشاره می کنیم که اسلام این ظرفیت را دارد تا در پرتو هدایت های خود بین مسلمانان ایجاد همبستگی نماید، همان طور که در سال های نخست طلوع خورشید اسلام اختلافات موجود میان قبایل حجاز و حتى اقوام خارج از جزیرة العرب را پایان داد و آنان را به صورت امت واحدهای به جهان آن روز نمایان ساخت.
 
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
از جمله محوری ترین امور در ایجاد همگرایی بین مسلمانان اقرار به نبوت پیامبر خاتم است. خداوند در قرآن، رسول خدا را محور وحدت عملی مسلمانان معرفی فرموده است: «..وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...»(19)
 
شامل تمامی گفتار و کردار رسول خداست، چه ملاک و معیاری روشن تر و آشکارتر از این که خداوند بفرماید: هر آنچه که پیامبر انجام می دهد انجام دهید؟ ملاک سنجش و درستی و نادرستی اعمال، عمل رسول خداست. پس باید حول این محور گرد آمد و آن را زمینهای مؤثر در اتحاد و همگرایی مسلمانان، بدان دانست. نقش پیامبر در ایجاد وحدت از دو جهت درخور پیگیری است.
 
الف. نخست آن که پیامبر اسلام، فرستاده خداوند و تا قیامت پیامبر همه مردم می باشد، از این رو به عنوان پیامبر واحدی مورد پذیرش عموم مسلمانان است، و لذا یکی از اصول مشترک همه مسلمانان محسوب می شود..
 
ب. جهت دیگر این است که پیامبر علاوه بر آن که رسول خداست رهبر مسلمانان نیز هست. رهبر در هر جامعه ای مایه وحدت و همگرایی است و می تواند نیروهای موجود در آن جامعه را به سوی هدف واحدی هدایت کند.
 
پس از گذشت قرنها هنگامی که یک عنصر مزدور به ساحت مقدس پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) جسارت می کند همه مسلمانان با حساسیت بسیار در مقابل این عمل، عکس العمل گسترده و یکسانی نشان می دهند و به همه اردونشینان استکبار جهانی اعلام می کنند که تحمل جسارت به ساحت مقدس پیامبر را ندارند. بزرگ ترین دلیل بر محوریت پیامبر در اتحاد مسلمانان، تفرقه آنان پس از ارتحال آن بزرگوار است


کتاب آسمانی واحد
 یکی دیگر از محورها و زمینه های همگرایی و اتحاد مسلمانان داشتن کتاب آسمانی واحد است. قرآن معتبر ترین و تنهاترین قانون آسمانی در بین مسلمانان است و همه مسلمانان به اعتبار آن اقرار کرده اند.
 
روایات فراوانی مردم را تشویق به عمل و بهره وری از نور هدایت قرآن می کند و آن را پناهگاه مطمئن در هنگام فتنه ها و بحران های فکری و عملی میداند از جمله امام صادق (علیه السلام) فرمودند: براستی خدای تبارک و تعالی قرآن را برای بیان هر چیز فرو فرستاده تا آنجا که چیزی را واگذاشته که بندگان بدان نیازمند باشند و تا آنجا که هیچ بندهای نتواند بگوید: کاش این هم در قرآن بود مگر اینکه آن را هم خدا در قرآن فرو فرستاده است.(20)
 
 رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر کس قرآن را بخواند و عمل کند در دنیا گمراه نمی شود و در آخرت شقی و بدبخت نمی شود. (21)
 
امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند: در این دنیا چیزی جز قرآن باقی نماند. پس قرآن را امام و پیشوای خود قرار دهید شما را به راستی راهنمایی می کند و همانا سزاوارترین مردم کسی است که بقرآن عمل کند اگرچه آیاتش را حفظ نکند، و از قرآن دور باشند، کسانی که به قرآن عمل نکند اگر چه آن را بخوانند. (22)
 
امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند: «اَلْقُرْآنُ هُدًى مِنَ اَلضَّلاَلَةِ وَ تِبْیَانٌ مِنَ اَلْعَمَى وَ اِسْتِقَالَةٌ مِنَ اَلْعَثْرَةِ وَ نُورٌ مِنَ اَلظُّلْمَةِ...»(23)؛ قرآن راهنمایی کننده از گمراهی و بینایی بخش از کوری وسیله عبور از لغزشها و روشنی هر تاریکی است.
 
امیر مؤمنان (علیه السلام) با استناد به آیه ای از قرآن به محوریت قرآن و نیز سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برای رفع اختلافات اشاره می کند: وقد قال الله سبحانه: «...فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ...» (24)
 
« فَرَدُّهُ إِلَى اَللَّهِ أَنْ نَحْکُمَ بِکِتَابِهِ وَ رَدُّهُ إِلَى اَلرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِهِ» خدای بزرگ فرمود : اگر در چیزی خصومت کردید آن را به خدا و رسول بازگردانید. بازگرداندن آن به خدا این است که کتاب او را به داوری بپذیریم و بازگرداندن به پیامبر این است که سنت او را انتخاب کنیم.(25)
 
از این بیان روشن امیر بیان می توانیم به این نتیجه برسیم که قرآن و دستورات آن، سراسر وحدت آفرین است و هر دستور آن فرمان دیگر را تأیید و تصدیق می کند و اختلافات موجود می تواند با محوریت قرآن برطرف شود و مایه اختلاف را باید در امور غیر از دین و پیامبر و قرآن جستجو کرد و این هر سه از اساسی ترین محورهای اتحاد و همگرایی است و این سه رکن اساسی می توانند پایه های مستحکمی برای بنای کاخ اتحاد و همگرایی مسلمانان باشد.
 
حال که زمینه های همگرایی اسلامی روشن شد لازم است به اموری اشاره شود که می تواند با استفاده از این زمینه ها در مسیر ایجاد همگرایی به کار آید، در این قسمت به عوامل همگرایی مسلمانان اشاره می کنیم.
 

عوامل همگرایی و مقابله با فرقه گرایی

تبلیغات مثبت
یکی از عوامل رسیدن به همگرایی اسلامی تبلیغات است که باید این تبلیغات به صورت مثبت و در جهت معرفی صحیح طرفین باشد یعنی هم شیعه و هم اهل سنت باید آنچه را که موجب آگاهی و اطلاع همدیگر است در معرفی خود بگویند، چرا که بر اثر تلاش های بیگانگان در جدایی شیعه و اهل سنت این دو گروه تا حدود زیادی از همدیگر بی اطلاع مانده اند و بخش عمده ای از دلایل جدایی ها، بی خبری با اندک بودن اطلاعات این دو گروه از همدیگر است.
 
بسیاری از اختلافات سنی و شیعه، پایه درستی ندارد، بلکه سرچشمه آنها دروغها و اتهامها و تبلیغاتی است که در شرایط زمانی خاصی مطرح شده است و قدرت های سیاسی گذشته آنها را اشاعه داده اند که در نتیجه این اقدامات، این دو گروه حتی در سطح عالمان آنها از یکدیگر در فضای بی خبری یا فضای آلوده و مسمومی قرار گرفته اند.

 
وجود عالمان آگاه و بیدار
از مهمترین عوامل تحقق همگرایی وجود عالمان آگاه و بیدار است. هم آگاهی لازم است هم بیداری، چرا که غیر متخصصین و کسانی که ردای علم و فضیلت را به گزاف بر دوش هاده اند در این راه اگر خار راه هم نباشند توان تحمل چنین باری را ندارند. نقش خطیر علما را در تبلیغ صحیح دین به وضوح می شود از این احادیث دریافت .
 
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «بار حفظ این دین را در هر قرن، مردمان عادلی بر دوش دارند که تأویلهای باطل اندیشان و تحریفهای گزافکاران و برساخته های نادانان را از آن دور و نابود می کنند. به همان گونه که کوره پلیدی و ناخالصی آهن را از آن دور می کند.»(26)
 
روایات در باب ارشاد جاهل و فضیلت عالمی که علم خود را گسترش می دهد و نهی از ا مخفی کردن علم توسط علما بسیار است. که به ذکر تعدادی از آنها از کتاب نصایح می پردازیم.
 
به فرموده حضرت على (علیه السلام) هنگامی که عالم علمش را از اهلش پنهان دارد و اذان از آموختن احکام لازم خود تکبر کند و ثروتمند بخل ورزد و فقیر، دین بدنیا فروشد: بلا و عذاب الهی بر مردم فرود آید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کسی که از او درباره علم دین سوال شود، و او بدون ترس و تقیه علمش را پنهان کند، روز بازپسین لجامی از آتش در دهانش زده شود».
 
حضرت على (علیه السلام) فرمودند: «کسی که از امام خود دور افتاده، دسترسی به پیشوای دینی ندارد و به احکام لازم خود نمی رسد. از بچه أی یتیم، یتیم تر است، کسانی که به احکام ما آشنا باشند و چنین یتیمی را کفالت نموده و هدایت کنند، در طبقات مرتفع بهشت همجوار ما خواهند بود.».
 
حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کسی که انسانی را از گمراهی به هدایت کشد او را زنده کرده، و اگر از هدایت به نادانی سوق دهد او را کشته است.» (27)
 
یک عالم آگاه و بیدار برای اینکه بتواند حقیقت را در قالبی صحیح و به دور از هر گونه مبالغه و دروغ عرضه کند باید موارد زیر سرلوحه کار او باشد..
 

شناخت مقتضیات و نیازهای زمان

بلوغ عقلی و علمی بشر و طلوع دوره توانایی وی، بر دریافت حقایق و قوانین الهی و بر حفظ مواریث دینی، زمینه اصلی پایان یافتن پیامبری است. قسمت عمده وظایفی که در دوره کودکی بشر اجبارتا «وحی» انجام می داده است. در دوره رشد و بلوغ عقل و علم، نیروی علمی و عقلی انجام می دهد و در اینجاست که «علما وارث انبیاء» می گردند.
 
اولین پستی که در دوره خاتمیت از پیامبران به عالمان انتقال می یابد، پست دعوت و تبلیغ و ارشاد و مبارزه با تحریف ها و بدعت هاست. توده بشر در همه دوره ها نیازمند به دعوت و ارشاد است. قرآن با کمال صراحت این وظیفه را بر عهده گروهی از خود امت می گذارد. «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (28) باید گروهی از شما باشند که دعوت به خیر کنند، به نیکی فرمان دهند و از زشتی بازدارند.» ن همچنین عللی که منجر به تحریف و گمراهی ها می شود همه وقت بوده است و خواهد بود، باز علمای امت هستند که وظیفه دار مبارزه با تحریفها می باشند.
 
نگهداری اصول اصلی از دستبرد حوادث، استنباط فروع از اصول و تطبیق کلیات بر جزئیات و طرح و اکتشاف مسائل جدید که هر عصری با خود می آورد، جلوگیری از گرایشهای یکجانبی، مبارزه با جمود و شکلها و ظاهرها و عادتها، تفکیک احکام اصلی و ثابت و مادر از مقررات فرعی و در نتیجه، تشخیص اهم و مهم و ترجیح اهم، تعیین و تنظیم برنامه های متناسب با احتیاجات روز، از اهم وظایف علمای امت در دوره خاتمیت است.
 
علمای امت اسلامیه برحسب وظیفه و مسئولیتی که دارند، عالمترین مردم به زمان خویش خواهند بود، زیرا تشخیص مقتضیات واقعی زمان از مقتضیات انحرافات اخلاقی و انحطاطات روحی انسان ها، بدون آشنایی با روح زمان و عوامل دست اندرکار ساختمان زمان، و جهت سیر آن عوامل، امکان پذیر نمی باشد. (29)
 

شناخت تمایلات فطری

یکی از مختصات دین اسلام، این است که همه تمایلات فطری انسان را در نظر گرفته است و هیچ کدام را از قلم نینداخته و برای هیچ کدام سهم بیشتری از حق طبیعی آنها قرار داده است. معنای فطری بودن قوانین اسلامی، هماهنگی آن قوانین و عدم ضدیت آنها با عطریات بشر است، یعنی اسلام گذشته از این که از نظر ایمان و پرستش خدا، پرورش دهنده یک احساس فطری است از نظر قوانین و مقررات نیز با فطرت و طبیعت و احتیاجات واقعی ابشر هماهنگ است.
 
بعضی از مقدس مآبان و مدعیان تبلیغ دین، به نام دین با همه چیز به جنگ بر می خیزند. شعارشان این است: اگر می خواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به همه چیز، گرد مال و ثروت نگرد، ترک حیثیت و مقام کن، زن و فرزند را رها کن، از علم بگریز که حجاب اکبر است و مابه گمراهی است، شاد مباش و شادی نکن، از آنها بگریز و به انزوا پناه ببر و امثال اینها، بنابراین اگر کسی بخواهد به غریزه دینی خود پاسخ مثبت بدهد، باید با همه چیز در حال جنگ باشد. بدیهی است وقتی که مفهوم زهد، ترک وسایل معاش ، ترک موقعیت اجتماعی و انزوا و اعراض از انسانهای دیگر باشد، وقتی که غریزه جنسی، پلید شناخته شود و منزه ترین افراد، کسی باشد که در همه عمر مجرد زیسته است وقتی که علم، دشمن دین معرفی شود و علما و دانشمندان به نام دین در آتش افکنده شوند و یا سرهاشان زیر گیوتین برود، مسلما و قطعا مردم به دین بدبین خواهند شد.(30)
 
مربیان دین باید اول بکوشند خودشان عالم و محقق و دین شناس شوند و هیچ گاه به نام دین، مفاهیم و معانی نامعقول در اذهان مردم وارد نکنند. که همان معانی نامعقول منشأ حرکتهای ضد دینی می شوند. ثانیا در اصلاح محیط بکوشند و از آلودگی های محیط تا حدود امکان بکاهند؛ ثالثا: از همه مهمتر و بالاتر، این که به نام دین و به اسم دین با فطریات مردم معارضه و مبارزه نکنند.

 

سوء استفاده نکردن از جهالت مردم

از خواب غفلت مردم و جهالت آنها نمی توان به نفع دین استفاده کرد و گفت: در عالم جهالت و نادانی خودش، یک اعتقادهایی پیدا کرده و طبق سلسله ای از خرافات و خوابهای بی اساس به یک عقیده صحیحی رسیده اند ما حق نداریم این جهالت ها را تثبیت و امضا بکنیم.
 
در قضیه مرگ ابراهیم پسر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) در هجده ماهگی، که رسول خدا را محزون کرد ولی هرگز چیزی بر خلاف رضای خدا نگفت. همان روز تصادف خورشید گرفت. مردم مدینه گفتند: خورشید به خاطر حزن پیامبر منکسف شده، در این جا پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) به مردم نگفت - العیاذ بالله - که خورشید به همین علت گرفته، که با استفاده از این امر سبب شود عقیده و ایمان مردم را به خودشان اضافه کند. این بدین خاطر است که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) نمی خواهد از نقاط ضعف مردم برای هدایت مردم استفاده کند. می خواهد از نقاط قوت مردم استفاده کند. پیامبر نمی خواهد از جهالت و نادانی مردم به نفع اسلام استفاده کند چون خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده:« ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»(31) به راه پروردگارت با حکمت ( دلایل عقلی) و اندرز نیکو دعوت کن و با بهترین روش با آنان به بحث و مجادله بپرداز.
 
حضرت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) نفرمود عوام از روی جهالتشان چنین حرفی زده اند پس«خذ الغایات و اترک المبادی» به هدفها بپرداز و وسایل را رها کن. بلکه به مردم فهماند که کسوف خورشید به خاطر مرگ کسی نمی باشد.
 
برای اینکه اولا : اسلام احتیاج به چنین خرافاتی ندارد. زیرا اسلام دین منطق، برهان و دلیل است که آثار حقانیت آن روشن و آشکار می باشد. ثانیا: کسانی که از این گونه وسایل برای رسیدن به هدف و تبلیغ دین استفاده می کنند، در نهایت اشتباه هستند.  ثالثا: همگان را نمی توان برای همیشه در جهالت نگه داشت؛ شاید عده ای از مردم همیشه در جهالت باقی بمانند ولی همه مردم همیشه جاهل باقی نمی مانند و پیغمبری هم که می خواهد دینش برای همیشه و تا ابد باقی بماند، آیا نمی داند که صد سال دیگر، دویست سال دیگر ویا هزار سال دیگر مردم به گونه ای دیگر قضاوت می کنند و بالاتر اینکه خداوند به این کار اجازه نمی دهد.
 

پرهیز از مزاج گویی (طبق میل مردم حرف زدن)

یکی دیگر از مسائلی که باید در تبلیغ دین رعایت شود، این است که بدانیم مصلحت گویی غیر از مزاج گویی است، غیر از این است که چیزی بگوییم که مردم خوششان بیاید و ما را تحسین کنند و مرید ما شوند.
 
دلیل اینکه اکثر مردمان در عصر هر پیامبری با آنها مخالف بوده اند و پیامبران با آن همه معجزه، از ما مبلغان امروزی کمتر مرید داشته اند اینست که، آنها با نقاط ضعف مردم مبارزه می کردند و ما از نقاط ضعف مردم بهره برداری می کنیم. آنها می خواستند آن معایب و نقاط ضعف را از بین ببرند و اصلاح کنند و ما معمولا می خواهیم از همان معایب و نقاط ضعف بهره برداری کنیم. برای نمونه اگر بخواهیم بانی مجلس از ما راضی باشد و مستمعین بیشتری داشته باشیم، مطابق میلشان حرف می زنیم نه مطابق مصلحتشان. (32)
 

اصالت اسلامی همزیستی مذهبی

تاریخ گواه است که در قرون پیشین بین یهود و نصاری در مسائل نظری اختلافات شدید و نزاعهای خونین بود، ولی آنان بر اساس وحدت در مبدأ و معاد از همه آن اختلافات چشم پوشی و اغماض نمودند و نیز می دانیم در زمان قیام نهضت پروتستانهای مسیحی بعد از قرن پانزدهم و شانزدهم جنگهای خونینی بین مذاهب مسیحی به وجود آمد و خونها ریخته شد، جنگها آن قدر شدید بود که درباریان و نیروهای کنیسه ها در آنها دخالت نموده و درگیر شده بودند، ولی با این وصف بر اساس تفاهم و تبادل آراء در جوی سالم و آرام و به دور از تعصب کور، وحدت سیاسی و اجتماعی پدید آوردند و از همه اختلافات صرف نظر کردند.
 
وقتی پیروان ادیان مخالف با داشتن آن همه اختلافات ریشه دار، بخاطر مصالح مهمتر خود این گونه به تفاهم می رسند آیا بر پیروان مذاهب اسلامی که دارای دین واحد و اصول اعتقادی واحد می باشند و در اکثر مسائل فرعی نظری، دیدگاههای مشترکی دارند، واجب نیست که مانند یهودیان و مسیحیان و مذاهب گوناگون آنان، با تفاهم و تبادل نظر از اختلافات و بدبینی ها صرف نظر کنند. با اینکه همه می دانیم که نقطه های اختلاف بین یهودیان و مسیحیان و حتی بین مذاهب مسیحی بسیار و نقطه های اتفاق بین آنان کم بوده و بر عکس نقاط اختلاف بین مذاهب اسلامی کم و موارد اتفاق بین آنان بسیار است، زیرا آفریدگار ما یکی است، پیامبر ما یکی است و کتاب ما یکی است، قبله و وقت نمازهای پنجگانه در روز و شب و روزه ماه مبارک و حج همه یکی است و همه ایمان به وحدانیت خدا و نبوت حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله و سلم) و معاد و برانگیختن انسان بعد از موت و حساب و صراط در روز قیامت و جزای بر اعمال در دار آخرت و غیر اینها داریم...
 
«همزیستی مذهبی»، فکر اصیل اسلامی است که در آیات متعددی از قرآن مجید به صورت های گوناگون با تأکید و صراحت کامل سفارش شده است و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چهارده قرن قبل در دنیایی که مفهوم «همزیستی مذهبی» برای بشر کاملا ناشناخته بود، آن را با صراحت کامل شناخت و ملت مسلمان را به آن دعوت کرد. در اسلام«جنگ مذهبی» به صورتی که تاریخ پاره ای از مذاهب دیگر نشان میدهد مانند جنگهای صلیبی مسیحیت معنا ندارد. کینه توزی و دشمنی با پیروان ادیان و مذاهب دیگر ممنوع است و پیش گرفتن روش های اهانت آمیز با آنان روش پسندیده دینی به شمار نمی رود.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- سوره بقره، آیه 256
2- سوره ممتحنه، آیه ۸ و آیه ۹
3- سوره عنکبوت، آیه 46
4- سوره انفال، آیه ۸ و آیه ۲۶
5- سوره های انفال، آیه ۸و46؛ آل عمران، آیه ۳؛ حجرات، آیات ۹ و ۱۰ و ۱۳؛ توبه، آیه ۹و ۷۱؛ فتح، آیه 48 و ۲۹؛ انعام، آیه 6 و ۱۰۹.
6- سوره آل عمران، آیه ۳، آیه ۱۰۳.
7- مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص۶۵؛ علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص۸۹؛ صحیح بخاری وج۸ ص 145
8- امالی صدوق، ص ۳۲؛ وسائل الشیعه، ج۲۹، ص ۷۵
9 - سوره آل عمران، آیه 64
10- حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ج۸، ص۸۶۱۱
11 - یادنامه علامه امینی، ۲۳۱-۲۶۲، به نقل از شرف الدین، نوشته محمدرضا حکیمی، ص ۱۷۳.
12- همان
13 - محمدرضا حکیمی، شرف الدین، ص ۱۷۲.
14- سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
15- مجمع البیان، ج ۲، ص۳۵۱.
16- التبیان، ج ۲، صص 545 - 546.
17- روح البیان، ج ۲، ص ۷۲؛ صافی، ج ۱، ص ۳۳۷.
18- نهج البلاغه، خطبه ۱۱۲
19- سوره حشر ، آیه 7.
20- کلینی، اصول کافی، ص ۱۹۱
21- همان
22- شیخ مفید، ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج ۱ ص ۱۹۳.
23- محمد بن یعقوب، کلینی، اصول کافی، ج ۲ ص ۶۰۰
24- سوره نساء، آیه ۵۹.
25- نهج البلاغه، ۱۲۵.
26- همان، ص ۴۶۸.
27- احمد جنتی، نصایح صص۵ تا ۷.
28- سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
29 - مرتضی مطهری، ختم نبوت صص ۶۵ - ۶۷
30- مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص ۵۰.
31- سوره نحل، آیه ۱۲۵.
32 - مرتضی مطهری، ده گفتار ص ۲۷۰.
 
منابع:
1- قرآن کریم
2- جنتی، احمد، نصایح، چاپ بیست و چهارم، قم ، الهادی، ۱۳۸۲.
3- حکیمی، محمد رضا، مقاله الغدیر و وحدت اسلامی، (یادنامه علامه امینی).
4- شرف الدین موسوی عاملی، سید عبدالحسین، وسایل، چاپ آل البیت.
5- شیخ مفید، ارشاد القلوب، ترجمه سید عبدالحسین رضایی، چاپ سوم ، تهران، الاسلامیه، ۱۳۷۷.
6- کلینی انتشارات گلگشت، ۱۳۷۵.
7- مطهری، مرتضی، بیست گفتار، چاپ دهم، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۶.
8- مطهری، مرتضی، ختم نبوت، تهران انتشارات صدرا.
9-نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات پارسیان، ۱۳۷۸.
 
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی؛ از تنوع مذهبی تا فرقه گرایی»، نویسنده: فاطمه جان جان، چاپ اول، ناشر:مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389 ش، صص 104-89.